داستان خلقت زن

از زمانی که خداوند مشغول خلق زن بود شش روز میگذشت. فرشته ای ظاهر شد و گفت: چرا این همه وقت صرف این یکی میفرمایید؟
خداوند پاسخ داد: دستور کار او را دیده ای؟ باید دویست قطعه متحرک داشته باشد که همگی قابل جایگزینی باشند. باید بتواند با خوردن غدای شب مانده کار کند. دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جای دهد. بوسه ای داشته باشد که بتواند همه درد ها  را٬ از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته درمان کند. او میتواند هنگام بیماری خودش را درمان کند. یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند.

فرشته نزدیک شد و به زن دست زد و گفت: اما پروردگارا او را خیلی نرم آفریدی. خداوند گفت: بله نرم است اما او سخت هم آفریده ام٬ تصورش را هم نمی توانی بکنی که او تا چه حد میتواند تحمل کند و زحمت بکشد.
 
آنگاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد و گفت اشک برای چیست؟ خداوند گفت: اشک وسیله ایست برای ابراز شادی٬ اندوه ٬ درد٬ نا امیدی و...
 
فرشته متاثر شد و گفت: زن ها قدرتی دارند که مرد ها را متحیر میکنند. خداوند گفت: این مخلوق عظیم فقط یک عیب بزرگ دارد. فرشته گفت چه عیبی؟
خداوند فرمود: قدر خودش را نمیداند
!